کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

آغاز فصل سوم 

فصل سوم رو شروع می کنیم 

هدف فصل سوم: مدیریت استرس، خونسردی و عمل گرایی

مدت زمان : ده روز..

یک بیت شعر به من هدیه بدید تا توی دفترم بنویسم.

  • ۳ نظر
  • ۱۹ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۳۲
  • یک کاف

هیچ چیز مثل قبل نمیشه و من علیرضای جدیدی نمیشم

تلاش ها فایده ای نداره؛

پایان فصل دوم.

  • ۱ نظر
  • ۱۳ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۲۹
  • یک کاف

همیشه آخر سال برام سبک و با خاطره خوش تموم میشد.

اما امسال اسفند طی فشار عجیبی هستم.

یکم تونستم کنترل بکنم و از استرسم کاهش بدم.

من واقعا به این استرس ها نیاز داشتم که همه چیز رو خوب جمع و جور کنم اما الان این استرس ها زیادی شده و دارم ضربه می بینم.

وقتش هست برگردم به ورژن 1399 و این فشار رو به سخره بگیرم.

من میتونم

پس باید الان بجنگم برای خونسردی!

تهش اتفاقی نمی افته، چون من خیلی خوب قبلا اینارو جمع کردم!

  • ۱ نظر
  • ۱۱ اسفند ۰۲ ، ۰۰:۳۶
  • یک کاف

یهویی تمام من فروریخت!

تمامی فشار ممکن رو دارم تجربه میکنم.

پس از آبان، الان دارم لحظات پر استرس رو تحمل میکنم!

  • ۱ نظر
  • ۰۹ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۱۸
  • یک کاف

خسته،تنها،آشفته،مضطرب

 

  • ۰ نظر
  • ۰۸ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۱۴
  • یک کاف

سلام گرم به شما..

از لا به لای ترس ها و شروع موفق کارها به شما سلام می کنم.

خسته هستم. اما خوشحالم که ۱۸ روز ثبات داشتم و تونستم خیلی چیزها رو جلو ببرم.

ایستا نبودم و به سمت جلو حرکت کردم.

  • ۱ نظر
  • ۰۳ اسفند ۰۲ ، ۱۱:۴۶
  • یک کاف

خسته هستم،خیلی خسته...

ذهنم رو دارم آماده میکنم اما فیزیکی هی خسته میشم و بدن درد میگیرم.

  • یک کاف

میگه آدما نود درصد مقصر شکست هاشون خودشونن!

تا وقتی یاد نگیریم تا لحظه آخر بجنگیم چیزی جز باخت نصیبمون نمیشه!

  • یک کاف

داشتم به یکسال پیش فکر میکردم قبل از اینکه نسبت به ادامه خودم دچار تردید بشم همچیز آروم بود.

تازه تغییر رشته داده بودم و فکر میکردم توی مسیر درست قرار گرفتم. از همه مهمتر اتفاقی برای مادر و خواهرم نیفتاده بود.

  • یک کاف

الان ساعت ۲:۱۹ هست و من تازه از خواب بیدار شدم.

برای خودم شام درست کردم.

و نشستم دارم اینجا مینویسم

  • یک کاف
طبقه بندی موضوعی