کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

داشتم به یکسال پیش فکر میکردم قبل از اینکه نسبت به ادامه خودم دچار تردید بشم همچیز آروم بود.

تازه تغییر رشته داده بودم و فکر میکردم توی مسیر درست قرار گرفتم. از همه مهمتر اتفاقی برای مادر و خواهرم نیفتاده بود.

  • یک کاف

الان ساعت ۲:۱۹ هست و من تازه از خواب بیدار شدم.

برای خودم شام درست کردم.

و نشستم دارم اینجا مینویسم

  • یک کاف

گفت همه آدمای شهر یه روزی یه گوشه نشستن و با این آهنگ گریه کردن!

راست میگفت.

منم روزی همین حس رو تجربه کردم.

  • یک کاف

‏در رابطه قطع ارتباط با چندتا دوستام با من، جا داره تشکر کنم از همه‌ی انسان‌هایی که حضورشون رو از ما دریغ کردن تا ما بفهمیم زندگی بدون اون‌ها بدون تو مخیاشون و بدون غرور تخ××شون چقدر زیباتره..

  • یک کاف

اه که خسته ایم

  • یک کاف

با خودم برای نوشتن سر جنگ داشتم که ننویسم.

شرح عملکرد من تو این روزها میتونه خاطره خوبی باشه برای سال های آینده،

خسته نیستم چون تونستم به ترکیب ایده آلم دست پیدا کنم و بهینه سازی داشته باشم.

  • یک کاف

مدام این جمله "گر جگر شیر نداری سفر عشق نرو" تو ذهنم پلی میشه..

این چند روز به شدت اکتیو بودم و قصد دارم تا آخر همینجوری رو به جلو ادامه بدم.

فیزیکی خسته هستم.

  • یک کاف

تا شب مرگ پایان نرسد بازی ما..

  • یک کاف

ماه هاست که از زندگی دور شدم و وارد حاشیه های نه چندان جالب شدم.

  • یک کاف

این بند ها رو تو بنویس...

  • یک کاف
طبقه بندی موضوعی