بر سرِ راهات، من آخرینام
آخرین بهارم، آخرین برف
آخرین نبردم برای نمردن
و ما اینک
فروتر و فراتر از همیشهایم.
- ۳ نظر
- ۱۶ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۰۹
بر سرِ راهات، من آخرینام
آخرین بهارم، آخرین برف
آخرین نبردم برای نمردن
و ما اینک
فروتر و فراتر از همیشهایم.
اثری از تقلای غریق برای نجات نیست، شبیه آواز قو در وقتی است که قرار است برای همیشه در تاریکی ناپدید بشود.
معنی چیزی که نوشتم میشه
من که مقتولم صبر میکنم اما قاتل شکایت می کند!
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسارِ ترانههای بیهنگامِ خویش.
خالی از لطف نیست که بگم تو این نقطه از زندگی، حالم از آدم های موقتی و فصلی داره بهم میخوره.. آدم های سرد و خشک که فقط بلدن غر بزنن..
من به این فضا و آدم های سطحی نیاز ندارم. باید رها کنم رها..
ما ساکنان کوچه خنجر نشینیم
آماده ایم افتادن هم رو ببینیم.
ساعت 2:51 دقیقه شب هست چشمام داره بسته میشه اما ذهنم نه! سعی میکنم بخوابم اما نمیتونم!پس لب تاپ رو روشن میکنم و شروع به نوشتن میکنم.
اوه پسر چقدر خسته و خواب آلودم..
پسر واقعا تو نقطه عجیبی متوقف شدم و گیر کردم!
فصل ششم داره عجیب غریب میگذره
زمان تو فصل ششم داره مثل باد میگذره و تاثیر این اتفاقات بزودی در من نمایان میشه!
اوه پسر تو فصل ششم همچیز حروم شد.
وقت، همچیز نابود شد
امیدوارم ترکش هاش سریع از بین بره