روز نود و دوم، رفتن آنها پایان نیست
دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۰۴ ب.ظ
قلبم شکسته و خیلی ناراحتم.
دوروز هست نخوابیدم. و تو فکرم.
خیلی ناراحتم.
اما چیکار میشه کرد؟
کسی که دوست داری رو از دست میدی.
تو این یک هفته به اندازه یکسال غصه خوردم. شاید بتونم فراموش کنم اما تحقیری که شدم هرگز.
خودم رو گم و گور میکنم و کار و تلاشم رو بیشتر میکنم. قرار نیست زندگیم متوقف بشه. شاید یجای بهتر، یه اتفاق خوب تر این غم رو از دلم بشوره و ببره.
تا اون روز تلاش میکنم و دست از تلاش برنمیدارم.
آروم بی سرو صدا..
- ۰۴/۰۶/۰۴
خیلی سخته
ولی میگذره و تجربه ی خوبی توش نهفته س.