ساقی بیار باده که ماه صیام رفت..
همیشه به رفتن و فرار کردن فکر میکنم؟ چرا واقعا؟
"چرا من میخواهم نباشم؟"
فرار کردن تعداد دورهای این حلقه رو زیادتر میکنه و هیچ کمکی به من نمیکنه.
سعی میکنم به ثبات رفتاری و روحی برسم.
اگر بتونم با قدم های کوچیک ثبات رو بدست بیارم قطعا میتونم پیشرفتم رو ادامه بدم.
بیشتر از هر زمانی احساس تنهایی میکنم تو هر تایمی برای پرکردن این خلا سعی میکنم با افراد وارد مکالمه بشم که البته این وایب جالبی بمن نمیده..
دیگه برای پرکردن این خلا هیچ سعیی نمیکنم و هیچ رفتار غیرجالبی از خودم نشون نمیدم.
انرژیم رو برای کارهای مهمم حفظ میکنم.
تو این مدت سه ماهه تقریبا ایستا بنظر میرسیدم اما کاملا اینطور نبود و در بعضی جاها قدم های خوبی برای رشد گذاشتم.
دوتا از تابوهام رو شکستم، تو برنامه ریزی پیشرفت فوق العاده ای کردم، تو طراحی به طرز شگفتی اسکیل آپ شدم و پروژهای متنوعی انجام دادم، آدمای زیادی رو پیدا کردم در مورد ایده های مختلفی صحبت کردم و واقع گراتر شدم..زبان زبان.. و...
از برنامه خوابم باید کم کنم، بیشتر سخت بگیرم تا بتونم به ادامه برگردم.
من فردا ۲۴ ساعت وقت دارم که تصمیم مهمی بگیرم و به ادامه زندگی برگردم.
یک سری چیزها رو باید فدا کرد. و من برای این موضوع مجبورم قربانی بدم..
دوست دارم یک بیت شعر ازتون هدیه بگیرم.
پس یه بیت شعر بگو..
- ۰۲/۰۹/۱۶
دنیا پر رنج است و تنها، دیدنت داده
در این عزاداری بیپایان تسلایم
رامین مظهر