دومینوی ناکامی یک قهرمان

سلام صبح زیبای چهارشنبتون بخیر
طبق عادت هر هفته برگشتم که بنویسم.

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست | جنون در فصل هشتم

پسر جان بالاخره آبان پرحادثه رو به خیر و خوشی تموم کردم. 
سعی کردم تا حد امکان تلفات رو کنترل کنم و با برنامه پیش برم.

کسی ‌سوال‌ می‌کند به خاطر چه زنده‌ ای؟

درست در لابلای توالی از فشارها و استرس باز به اینجا پناه آوردم.

غرق شدن در رویا باعث شد که مقداری از فشار رو کنترل کنم.
آیا چیزی که الان من رو ناراحت کرده یکسال دیگه همین موقع مهمه؟ نه زود میگذره

من شدید به درمان فکر میکنم

به هزار و یک روش ناتمام که برای درمان و جنگ انجام دادم اما باز شکست خوردم.

منظور از شکست اینه که نتیجه نگرفتم

آبان

آبان و آذر همیشه سخت ترین ماه های زندگی من بودن

بدون تلفات عبور کردن از این ماه ها تقریبا یه چیز غیرممکنه‌..

دور هشتم نبرد آغاز می شود.

پاییز همواره برای من یادآور فشار، اتفاقات سخت متوالی و کلافگی هست.

امسال هم بی نصیب نموندم و مجددا تو فشار قرار گرفتم.