کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

خالی از لطف نیست که بگم تو این نقطه از زندگی، حالم از آدم های موقتی و فصلی داره بهم میخوره.. آدم های سرد و خشک که فقط بلدن غر بزنن..
من به این فضا و آدم های سطحی نیاز ندارم. باید رها کنم رها..

  • ۶ نظر
  • ۲۰ مرداد ۰۳ ، ۰۱:۴۷
  • یک کاف

ما ساکنان کوچه خنجر نشینیم
آماده ایم افتادن هم رو ببینیم.

ساعت 2:51 دقیقه شب هست چشمام داره بسته میشه اما ذهنم نه! سعی میکنم بخوابم اما نمیتونم!پس لب تاپ رو روشن میکنم و شروع به نوشتن میکنم.

  • ۲ نظر
  • ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۰۳:۱۰
  • یک کاف

اوه پسر چقدر خسته و خواب آلودم..

  • ۲ نظر
  • ۰۱ مرداد ۰۳ ، ۱۲:۳۴
  • یک کاف

پسر واقعا تو نقطه عجیبی متوقف شدم و گیر کردم!

  • یک کاف

فصل ششم داره عجیب غریب میگذره
زمان تو فصل ششم داره مثل باد میگذره و تاثیر این اتفاقات بزودی در من نمایان میشه!

  • یک کاف

اوه پسر تو فصل ششم همچیز حروم شد.
وقت، همچیز نابود شد
امیدوارم ترکش هاش سریع از بین بره

  • یک کاف

دیروز روز پر استرسی بود پروژه h رو تموم کردم.

برای امروز برنامه ای ندارم و فقط سردرد!

  • یک کاف

دیروز روز فاجعه باری بود امروز به مراتب فاجعه بار تر!

  • یک کاف

پومودروهای روز گذشته  10 +2 + 1 انجام شد.

دیروز ۹ امتیاز کسب کردم و رسیدم به قله ۶۸!

  • یک کاف

فصل پنجم یکی از جالب ترین فصل ها بود که به صورت ارادی شروع و تموم شد.

وارد فصل موقت و گذرای ششم میشیم.

  • یک کاف