نه تولد یک قهرمان، که بازماندن یک زنده
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۵:۴۴ ب.ظ
گفت:
«از تو رفتهترها هم برگشتن...»
اما من هیچوقت نرفته بودم.
برای برگشتن، باید رفته باشی.
من همینجا بودم، توی این تنگنای بیهوا، جایی که واژهها توی گلو گیر میکنند و روزها از لای انگشتهام میچکند بیصدا.
گاه تصمیم به رفتن نمیگیری، فقط از خودت کم میکنی.
مثلاً نمینویسی، چون نوشتن یعنی دیدن، یعنی حس کردن.
و درد، این روزها زیادی دیده میشود.
امروز، یک سال بزرگتر شدم.
نه قهرمانی متولد شده، نه اسطورهای ایستاده بر قله.
فقط منم، آدمی میانمایه، اما زنده.
و شاید همین زنده بودن، وسط همهی این خستگیها، خودش تولد دوبارهای باشد.
توی تقویم، امروز روز من است.
نه چون جهان جشن گرفته،
بلکه چون من هنوز هستم.
نه برای درخشش، نه برای قهرمانی،
فقط برای نچشیدن دوباره طعمِ شکست.
فقط برای آنکه شاید…
امسال، باد، کمی مهربانتر بوزد.
- ۰۴/۰۲/۱۳
تولدت با تاخیر مبارک✨