غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود | فصل نهم
میگه که:
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال..
پسر واقعا دلم جایی گیر کرده و بطرز عجیب بی دفاع تر از همیشه شدم و دارم با رفتارهای عجیب غریب این موضوع رو پشت سر میزارم.
چیه این دل آدمی وقتی که اسیر میشه..
نکته دوم:
دوست داشتم وقتی که بعد از این سرمای سخت از دانشگاه و خوابگاه بر میگشتم خونه بشینم بدون دغدغه چایی بخورم و بشینم فیلم مورد علاقم ببینم.
اما نمیشه متاسفانه و سریع باید لب تاپ و گوشی رو باز کنم و یکی یکی تماس ها رو جواب بدم.
استاد برگشته به من میگه چقدر ساکت و کم انرژی هستی، واقعا چرا من ساکت و کم انرژیم؟ آیا من مشکل دارم؟
نمیدونم، خیلی دوست داشتم سطح انرژی خیلی بالاتری داشتم و شاداب تر بودم اما واقعا اینطور نیستم و بعد از انجام کوچیک ترین پردازش های ذهنی، ذهنم قفل میشه و واج واج میمونم.
البته این هم یکی از موضوعاتی هست که من 2 ساله دارم شدید باهاش مبارزه میکنم.
تو اکتیو بودن عوامل زیادی دخیل هست اما باید بهتر بشم و یکی یکی این موارد رو بدست بیارم.
نکته سوم:
راستی دیگه از توسعه فردی خبری نیست و فقط الان دارم سعی میکنم تلفات ندم. تا الان که روند متوسطی داشتم، سعی میکنم بعدش هم همینطور باشه و چیزی از دست ندم.
نکته چهارم:
چرا همش صحبت دانشگاه شد؟ چون شدیدا ذهنم رو درگیر کرده و دیگه وایب خوبی بهم منتقل نمیشه.
نکته پنجم:
پسر این هفته باید دوتا مقاله تحویل بدم. یه مقاله دانشگاهی و یه مقاله غیردانشگاهی، پسر پسر واقعا اگر کم کاری نمیکردم آخر شب ها یا اتلاف وقت نداشتم این مقالات به خوبی تموم شده بودند.
نکته ششم:
حس میکنم دفترچه یادداشت جدیدم نحس هست. چون هیچکدوم از کارهام توش تیک نمیخوره..
با اینکه 30 ساعت کسری تایم داشتم اما حتی اگر ده ساعت هم برگرده باز میتونم این کابوس رو تموم کنم و سربلند بیام بیرون..
نکته هفتم:
مبارزه با غول سیاه متوقف شده و من هیج کاری انجام ندادم که از این وضعیت بیام بیرون و خال بهتری داشته باشم
من چطوری بهتر باشم؟
- ۰۳/۰۹/۲۱