خلاص بی تو بند است
شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۵۵ ب.ظ
غبار غم و تاریکی تو این مضطرب ترین روزهای زندگیم بر روم چیره شده..
چیزی نیست آرومم کنه و مجبورم بنویسم.
دوست ندارم انرژی منفی بودم اما کثافت ترین و بدترین حال ممکن رو دارم تجربه میکنم.
کثافت ترین و بدترین حال از مهر که اینجا بودم.
اضطراب پاهام رو سست کرده حتی نمیتونم صاف راه برم.
جلوی خودم رو گرفتم. خیلی گرفتم. خیلی..
دارم با این استرس و تپش قلب خفه میشم.
از بیرون استواری خودم رو حفظ کردم و نمیزارم اشکی رو زمین بریزه یا زانویی کج بشه.
حس و حال خیلی خیلی بدی دارم نمیتونم.
امیدوارم خورشید از پشت این ابر بزنه بیرون، چون تحمل این لحظات واقعا سخت هست.
میدونم که میگذره ولی سخت..
- ۰۳/۰۲/۲۲
غم به کاف ها نمیاد ....🥲
حالا باز اگه صاد باشن یه چیزی....