سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
دوشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۱۳ ق.ظ
صبح خوب نخوابیدم و بیدار شدم که برای دوستم آزمون بدم.
دیشب یک لحظه حس کردم دلم شکسته و ناراحت خوابیدم.
بنظرم بی احترامی این نیست که طرف به ما دشنام بده یا توهین کنه، بنظرم نادیده گرفتن افراد بزرگترین بی احترامی به شمار میاد.
خیلی وقت هست کد زنی رو ول کردم و دارم کارای طراحی انجام میدم. حس میکنم این یه آفت بد تو بدنم هست و سریع باید این موقعیت رو ترک کنم.
رفتارهای من قطعیت نداره و باعث شده که هیچوقت تصمیم درست نگیرم.
مبارزه با این سگ سیاه، توان مبارزمو با زندگی واقعی کاهش داده و باعث بی حوصلگی و بی انگیزگیم شده..
بارها بار کلمات بالا رو تکرار کردم. از تکرار این کلمات خسته نیستم چون واقعیت همین هست و من باید از این واقعیت برای حرکت به سمت جلو حرکت کنم.
- ۰۳/۰۲/۰۳