کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

چو نیست چاره ز بیچارگی صبور شدم..

شنبه, ۹ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ

مدام این جمله "گر جگر شیر نداری سفر عشق نرو" تو ذهنم پلی میشه..

این چند روز به شدت اکتیو بودم و قصد دارم تا آخر همینجوری رو به جلو ادامه بدم.

فیزیکی خسته هستم.

ولی وقتی خواهر زادم زنگ میزنه و میگه "دییی" "دییی کوو" خستگیم کاملا در میره..

حس میکنم یکی از مشکلاتم رو پذیرفتم و به خاطر همین این چند روزه دارم منطقی ادامه میدم و کار میکنم.

این هفته برنگشتم خونه و خوابگاه موندم.

از روند تکراری دانشگاه یکم خسته هستم.

الان موضوعی که بیشتر منو اذیت میکنه برنامه خواب و انرژی کمی هست که دارم.

تو طول روز حدود 6 ساعت بازدهی دارم که این برای انجام دادن همه کارهام کافی نیست.

تمام روش های برنامه ریزی رو امتحان کردم و دارم کم کم به جواب میرسم.

از این بابت خوشحالم که تونستم با سعی و خطای طولانی تجربه خوبی از این حلقه 3 ساله بدست بیارم.

البته هنوز مسیر زیادی مونده تا من بتونم این حلقه رو شکست بدم و به روند عادی زندگی برگردم.

این سرعت رشد آهسته رو دوست ندارم اما باید کنار بیام. من میتونستم نگاه بکنم و بگذارم بگذره.. اما این کار رو نکردم و ادامه دادم.

تو بیوی توییترم نوشتم من فعلا چیزی برای ارائه دادن ندارم. بنظرم باید کم کم این جمله رو عوض کنم و خودم رو به جایی که تعلق دارم بچسپونم.

دارم کارهای خفنی انجام میدم و خیلی دوست دارم قبل سال جدید نتیجه این کارهام رو ببی.

سعی میکنم از این آرامش فعلی که دارم بهترین بهره رو ببرم. چون رفته رفته با ز دچار آنمشوب میشم.

تشخیص نقاط ضعف و قدرت و ترکیب اونا با نتایج گذشته بهم این اعتماد بنسفرو میده که قبل از شروع هر کاری نتیجش رو حدس بزنم و بدونم که میتونم..

زمان کم مونده ببینم چی میشه..

 

 

  • یک کاف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی