روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
وقتی تصنیف قلاب شجریان رو گوش میدم به حال و هوای ۱۷ سالگی پرتاب میشم.
تو ۱۷ سالگی نسبت به الان شرایطم تا حدودی قابل هضم تر بود.
تفکراتم تا حدودی شبیه به الان بود و خودم رو آدم شکست خورده تلفظ میکردم.
پسر کله شقی که تو ایده های ناموفقش برای بقای زندگی غرق شده بود.
زندگی من بعد از کرونا دچار تغییرات زیادی شد. یکی از اون تغییرات وابستگی بیشتر من به مجازی و آدم هاش بود.
وابستگی شدیدی که الان هم گریبان گیرش هستم.
در واقع ارتباط تو مجازی پر از سو تفاهم و وایب های بد هست.
تغییرات فعلی من کافی نیست و در واقع هنوز تو نقطه صفر هستم. من هیچوقت دوست نداشتم عادی بنظر برسم و رفتاری شبیه به بقیه داشته باشم. اما متاسفانه الان این اتفاق افتاده و من دارم عادی بنظر میرسم.
حس میکنم دارم مورد سو استفاده شدید قرار میگیرم. شدید شدید...
نمیدونم چیکار کنم؟ همیشه از خودم میپرسم چرا علیرضا اینقدر بی زبونی و حرکتی نمیزنی؟ چرا؟ تو سرت باید بزنن؟
این نقطه ضعف من کنار کمالگراییم یک ترکیب کاملا کشنده هست که من رو به تحلیل کشیده..
لیست کارهام زیاد شده..
امیدوارم تو این ۴ روز پیش رو بتونم همه رو جمع کنم.
۹۶ ساعت فرصت دارم و این خودم هستم که تعیین میکنم کجا باشم و کجا پیش برم.
۹۶ ساعت فرصت کمی نیست و من قطعا میتونم این کار رو انجام بدم.
اگر قطعا این ۴ روز رو تموم کنم به شکل عالی به ادامه مسیر زندگیم بر میگردم.
و گرنه دوباره غرق شدگی..
زیاد به چیزای بد فکر نمیکنم چون به روحیه خوب نیاز دارم و اگر خودم نتونم دلیل قدرت خودم باشم پس هیچکس دیگه ای هم نمیتونه باشه.
سرم رو بالا میگیرم و میرم جلو.
- ۰۲/۰۹/۲۰