کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

روز شصتم

پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ

خب به روز شصتم خوش اومدید.

یاد این ورس علی سورنا افتادم که میگفت:

امزور بی تکیه بی سرپناه ، ایستادیم تو معبر باد/ و تیکه پاره ی بنفشه ها از هر ور خاک رد میشد از تن ما...

همچنان یکم مضطربم، حس میکنم یک چیزی اینجا درست نیست. اما خب نمیدونم چیچی هست.

هیچوقت به اندازه الان تشنه اثبات و انتقام نبودم. اما خب این تشنگی بهم انگیزه زیاد نمیده..

همچنان سعی میکنم که ادامه بدم و امید داشته باشم که همچیز درست میشه..

  • یک کاف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آخرین مطالب