کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

خداحافظ…

وقت آن رسیده که بروم، در سکوت، در لاک خودم، دور از هیاهو و تلاش‌های بی‌نتیجه. پنج سال جنگیدم، دویدم، اما حالا دیگر توان ادامه دادن ندارم.

اما شاید این پایان نباشد… شاید فقط یک وقفه باشد. شاید در فصل بعدی، دوباره نوشتن را از سر بگیرم، دوباره برخیزم، دوباره با افتخار بگویم: من توانستم، من برگشتم.

تا آن روز، خداحافظ…

  • ۰ نظر
  • ۱۲ فروردين ۰۴ ، ۰۰:۱۷
  • یک کاف

من فرزند زخم‌هایم، زاده‌ی رنجی که از استخوان‌هایم گذشته و در رگ‌هایم جاری شده است.
جهانی که بر شانه‌هایم سنگینی کرد، مرا به زانو درآورد، اما هرگز نتوانست خاموشم کند.

  • ۱ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۴ ، ۱۰:۰۵
  • یک کاف

برگشتن به آذر 99 چیزی شبیه رویاست من باید سریع تصمیم بگیرم؟ موندن یا رفتن؟

  • ۰ نظر
  • ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۰۱:۲۳
  • یک کاف

سلام دوستان عزیزم.
بالاخره گذشت، تموم شد و من زنده هستم.

یکی از عجیب ترین تجربیات و پسگرد های زندگیم رو پشت سر گذاشتم.

  • ۲ نظر
  • ۱۶ اسفند ۰۳ ، ۲۳:۱۸
  • یک کاف

ای امید جان بیداران کجا هستی ؟

آهنگ استاد رو گذاشتم و به مانیتور و پروژه های شکست خورده‌ام نگاه می کنم و تو دلم میگم ای امید جان بیداران کجا هستی؟

  • یک کاف

پسر سال 1403 چه سال نحس و پرفشاری برای من داره میشه..

بغض کردم و دارم به خودم فحش میدم چرا اینجا مسئولیت قبول کردم؟ چرا دارم کارهارو انجام میدم ولی اما خلاص نمیشم؟

  • یک کاف

"خودم آمده بودم که بمانم اما نیامدم که بمیرم آمده بودم که آرام گیرم نه اینکه متهم ردیف اول عذاب های آخر زمان باشم"

پسر این دوهفته یکی از پرفشار و پراسترس ترین هفته های زندگیم بود که نتونستم روحیه و ثبات خودم رو حفظ کنم

هفته های سخت دیگه پیش رو مونده اما فکر نمیکنم دیگه استرسی بیشتر از این هفته ها متحمل بشم.

حالم خوب نیست. دوست دارم بهتر بشم اما چطوری؟ نه زمان کافی برای بهتر شدن دارم نه حتی زمان کافی برای مبارزه..

مسیررو گم کردم و اصلا نمیدونم.

به هرحال تن رنجور و زخمیم رو روی جاده میکشم تا معجزه زمان خودش رو نشون بده..

نشونه های خوبی دریافت نمیکنم اما خب بالاخره تو این سختی ها چکش خورده میشم.

فعلا دنبال هیچی نیستم

فقط میخوام بگذره و بروم

  • یک کاف

شب یلدای شما دوستان عزیزم که سرد و گرم، تلخی و شیرینی اینجا رو چشیدین مبارک باشه
امیدوارم همیشه حالتون خوب باشه و اینجا کنارهم شاهد پیشرفت های هم باشیم.


  • یک کاف

میگه که:

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال..

پسر واقعا دلم جایی گیر کرده و بطرز عجیب بی دفاع تر از همیشه شدم و دارم با رفتارهای عجیب غریب این موضوع رو پشت سر میزارم.

چیه این دل آدمی وقتی که اسیر میشه..

  • یک کاف

سلام صبح زیبای چهارشنبتون بخیر
طبق عادت هر هفته برگشتم که بنویسم.

  • یک کاف