روز نود و هشتم

امتحانات پایان ترم شروع شده و فردا اولین امتحانمه.

تو این دوروز اصلا درس نخوندم، چون اصلا هیچ تمرکزی نداشتم و کلا بخاطر قضیه هایی که پیش اومده خیلی تو فکرم.

امیدوارم سریع درس ها تموم بشه به کارهام برسم.

روز نود و هفتم

خسته و سرگردان در حال طی کردن رزوهای آخر چالش

روز نود و ششم

روز نود و ششم هست، امتحانات کم کم شروع میشه،۱۲ روز خوابگاه میمونم و این درس ها و امتحانات تموم میکنم، بعد میشینم پای پروژه های کوفتی

روز نود و پنجم

روز نود و پنجم بدون هیچ اتفاق خاصی گذشت

روزنودپنجم

باید هرچه سریعتر از باتلاق این شهریور کوفتی بیام بیرون

روز نود و سوم

سریال اتفاقات بد داره هی پشت سرهم اتفاق می فته و من هیچ ریکشنی به این موضوع ندارم.

تمرکزم به پایین ترین حد تو این چندماه رسیده.

تودوها رو روزانه توی دفترم مینویسم اما هیچکدوم از تودوهای اصلی تیک نمیخوره.

سردرد هم سراغم اومده، علاوه بر بی تمرکزی با سردرد هم باید بجنگم.

این روزها برام تکراری هست چون قبلا پشت سر گذروندم.

فقط نیاز هست ریلکس کنم و خونسردیم رو دوباره بدست بیارم همین.

روز نود و دوم، رفتن آنها پایان نیست

قلبم شکسته و خیلی ناراحتم.

دوروز هست نخوابیدم. و  تو فکرم.

روز نود و یکم

امروز هم هیچ

روز نودم

امروز روز نودم هست و 
ده روز دیگه فقط فرصت مونده تا رقم خوردن یه سری اتفاقات..

روز هشتاد و نهم

...