کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

کاف

نوشته های یک کاف بیگانه

سلام خوش آمدید

پسر سال 1403 چه سال نحس و پرفشاری برای من داره میشه..

بغض کردم و دارم به خودم فحش میدم چرا اینجا مسئولیت قبول کردم؟ چرا دارم کارهارو انجام میدم ولی اما خلاص نمیشم؟

  • یک کاف

"خودم آمده بودم که بمانم اما نیامدم که بمیرم آمده بودم که آرام گیرم نه اینکه متهم ردیف اول عذاب های آخر زمان باشم"

پسر این دوهفته یکی از پرفشار و پراسترس ترین هفته های زندگیم بود که نتونستم روحیه و ثبات خودم رو حفظ کنم

هفته های سخت دیگه پیش رو مونده اما فکر نمیکنم دیگه استرسی بیشتر از این هفته ها متحمل بشم.

حالم خوب نیست. دوست دارم بهتر بشم اما چطوری؟ نه زمان کافی برای بهتر شدن دارم نه حتی زمان کافی برای مبارزه..

مسیررو گم کردم و اصلا نمیدونم.

به هرحال تن رنجور و زخمیم رو روی جاده میکشم تا معجزه زمان خودش رو نشون بده..

نشونه های خوبی دریافت نمیکنم اما خب بالاخره تو این سختی ها چکش خورده میشم.

فعلا دنبال هیچی نیستم

فقط میخوام بگذره و بروم

  • یک کاف

شب یلدای شما دوستان عزیزم که سرد و گرم، تلخی و شیرینی اینجا رو چشیدین مبارک باشه
امیدوارم همیشه حالتون خوب باشه و اینجا کنارهم شاهد پیشرفت های هم باشیم.


  • یک کاف

میگه که:

غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود عجب فتادن مرد است در کمند غزال..

پسر واقعا دلم جایی گیر کرده و بطرز عجیب بی دفاع تر از همیشه شدم و دارم با رفتارهای عجیب غریب این موضوع رو پشت سر میزارم.

چیه این دل آدمی وقتی که اسیر میشه..

  • یک کاف

سلام صبح زیبای چهارشنبتون بخیر
طبق عادت هر هفته برگشتم که بنویسم.

  • یک کاف

پسر جان بالاخره آبان پرحادثه رو به خیر و خوشی تموم کردم. 
سعی کردم تا حد امکان تلفات رو کنترل کنم و با برنامه پیش برم.

  • یک کاف

درست در لابلای توالی از فشارها و استرس باز به اینجا پناه آوردم.

غرق شدن در رویا باعث شد که مقداری از فشار رو کنترل کنم.
آیا چیزی که الان من رو ناراحت کرده یکسال دیگه همین موقع مهمه؟ نه زود میگذره

من شدید به درمان فکر میکنم

به هزار و یک روش ناتمام که برای درمان و جنگ انجام دادم اما باز شکست خوردم.

منظور از شکست اینه که نتیجه نگرفتم

  • یک کاف

آبان و آذر همیشه سخت ترین ماه های زندگی من بودن

بدون تلفات عبور کردن از این ماه ها تقریبا یه چیز غیرممکنه‌..

  • یک کاف

پاییز همواره برای من یادآور فشار، اتفاقات سخت متوالی و کلافگی هست.

امسال هم بی نصیب نموندم و مجددا تو فشار قرار گرفتم.

  • یک کاف

لحظات عجیبی را دارم سپری می کنم. 

اشک ها، لبخند ها داره مرور میشه. و من دارم فکر میکنم چرا سر هیچ قمار کردم؟
باختن؟ شکست خوردن؟ من چیکارکردم؟ ما چیکار کردیم؟

  • یک کاف