خب به روز شصتم خوش اومدید.
یاد این ورس علی سورنا افتادم که میگفت:
امزور بی تکیه بی سرپناه ، ایستادیم تو معبر باد/ و تیکه پاره ی بنفشه ها از هر ور خاک رد میشد از تن ما...
- ۰ نظر
- ۰۳ مرداد ۰۴ ، ۱۷:۳۴
خب به روز شصتم خوش اومدید.
یاد این ورس علی سورنا افتادم که میگفت:
امزور بی تکیه بی سرپناه ، ایستادیم تو معبر باد/ و تیکه پاره ی بنفشه ها از هر ور خاک رد میشد از تن ما...
الانی که دارم مینویسم ساعت 5:08 دقیقه صبح هست و تازه دارم فیلم دانلود میکنم که ببینم!
دیروز پاشدم غذا خوردم و دوباره خوابیدم. و ساعت 7 شب بیدار شدم. عجیب غریب بود.
از اونجایی که هیچ چارچوبی ندارم باعث میشه برنامه خوابم افتضاح باشه.
توی روز پنجاه و چهارم از لحاظ روحی ده درصد نسبت به روزای قبل بهتر بودم.
سلام
دوباره با چالش قطعی اینترنت و قطعی برق برخوردم. خیلی اذیت شدم و نتونستم عملا کاری بکنم.